جدول جو
جدول جو

معنی ذات الاصاد - جستجوی لغت در جدول جو

ذات الاصاد
(تُلْ اِ)
موضعی است از سرزمین شرّبه، ردهه و قلتی یعنی مغاکی در کوه که آب در وی گرد آید، به دیار عبس میان هضب القلیب. و سباق میان داحس (اسب قیس بن زهیرالعبسی) و غبراء (اسب حذیفه بن بدر الفزاری) بدین جای بود و چون اسب قیس را بدغاو دغل از پیش رفتن مانع آمدند جنگی میان دو قبیله که چهل سال بکشید روی داد. و قیس در این معنی گوید:
و ما لاقیت من حل بن بدر
واخوته علی ذات الاصاد
هم فخروا علی ّ بغیر فخر
و ردوّا دون غایته جوادی.
(المرصع).
و رجوع به عقدالفرید ج 6 ص 18 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ذات العماد
تصویر ذات العماد
صاحب ستون ها. ماخوذ از قرآن کریم - إرم ذات العماد (فجر ۹)
فرهنگ فارسی عمید
(تُلْ اِ بَ)
رضیمه ای است یعنی سنگهای برهم چیده ای است به دیار عرب. (المرصع). و صاحب تاج العروس گوید: رضیمه ای است بنی ابی بکر بن کلاب را و این قول اصمعی است و برخی گفته اند که در دیار غطفان است
لغت نامه دهخدا
(تُلْ اَ بِ)
موضعی است. حسان بن ثابت انصاری گوید:
عفت ذات الاصابع فالجواء
الی عذراء منزلها خلاء
دیارٌ من بنی الحسحاس قفر
تعفیها الروامس و السماء.
(المرصع)
لغت نامه دهخدا
(تُلْ اَ وِ)
موضعی است. (المرصع)
لغت نامه دهخدا
(تُلْ اَ)
نام دیگر تنیس (جزیره ای به مصر) است
لغت نامه دهخدا
(تُلْ عِ)
این کلمه در صفت ارم درقرآن کریم آمده است. ذات العماد یعنی صاحب ستونها یاصاحب بناهای بلند. (غیاث از منتخب). و بعضی گفته اندذات العماد لقب دمشق است و صاحب المرصع گوید: ذات العماد دمشق است و نیز گفته اند، نام امتی از امم سالفه است که قبیلۀ عاد نیز از آن امت است و ارم قبیله ای است از قوم عاد. و ارادوا بذات العماد ذات الطول و القوه و البطش. و نیز در معنی آن چیزهای دیگر گفته اند - انتهی. و رجوع به ارم ذات العماد شود. قوله: الم ترکیف فعل ربﱡک بعاد ارم ذات العماد. (قرآن 6/89 و 7) ، ای البناء الرفیع. نقل انّهم کانوا ینحتون العمد من الجبال فیجعلون طول العمد مثل طول الجبل الذی یسلخون من اسفله الی اعلاه ثم ینقلون تلک العمد فینصبونها ثم یبنون القصور فوقها فسمیّت ذات العماد و قیل اهل عمد لانّهم کانوا بدوییّن اهل خیام. قال الشیخ ابوعلی رحمه الله اختلفوا فی ارم ذات العماد علی اقوال: احدها، انّه اسم قبیله قال ابوعبیده و هم عادان فالاولی هی ارم و هی التی قال الله تعالی فیهم انّه هلک عاداً الاولی. و قیل هم جدّ عاد و هو عادبن عوض بن آدم بن سام بن نوح نسب عاد الیه و قیل ارم قبیله من قوم عاد کان فیهم الملک. و ثانیها ان ّ ارم اسم بلد ثم ّ قیل هو دمشق و قیل هی المدینه الاسکندریه و قیل هی مدینه بناها عادبن شداد فلما اتمها و اراد ان یدخلها اهلکه الله بصیحه نزلت من السماء. و ثالثها انّه لیس بقبیله و لا بلد بل هو لقب لعاد و کان عاد یعرف به وروی عن الحسن انّه قراء بعاد ارم علی الاضافه و قال هو اسم آخر لعاد و کان له اسمان - انتهی. رجوع به ارم ذات العماد شود
لغت نامه دهخدا
(تُلْ اَ)
موضعی است
لغت نامه دهخدا
(تُصْ صَ مَ)
موضعی است و گویند آبی است در شاکلهالحمی از ضریه و در آنجا جنگی بوده است بنی یربوع را و روز این جنگ را یوم ذی طلوح نامند بشار گوید:
یا طلل الحی ّ بذات الصمد
باﷲ خبر کیف کنت بعدی.
و رجوع به الموشح ص 366 شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از ذات العماد
تصویر ذات العماد
خداوند ستون ها صاحب ستون (ستونها
فرهنگ لغت هوشیار